منبع دوم تفسیر قرآن: روایات معصومین علیهم السلام (تفسیر روایی اهل بیت)
ادله لزوم رجوع به منابع روایی:
1) آیه «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»
2) روایات داله بر رجوع به منابع روایی
فیلم جلسه چهاردهم
صوت جلسه چهاردهم
احتیاج به روایات اهل بیت در تفسیر قرآن به قرآن
منبع دیگر تفسیر قرآن روایات است. ما در تفسیر قرآن به قرآن به روایات هم نیازمندیم. قائلین به تفسیر قرآن به قرآن نیز به روایات تمسک کردهاند و بیاناتی دارند که ذکر میکنیم.
احتیاج به معلم در بیان قرآن
آیه اوّل
در احتیاج به منابع روایی در تفسیر، به آیاتی استدلال شده از جمله «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»[1] و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى. در این باب، این آیۀ بسیار مهم است. خداوند میفرماید: ای پیغمبر ما به تو ذکری نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی، آنچه که به آنها نازل شده است. در اینکه مراد از ذکر در این آیه چیست،دیدگاههای مختلفی وجود دارد. بعضی گفتهاند یک نوع وحی است که غیر از قرآن است. بعضی به خود قرآن تطبیق کردهاند و بعضی گفتهاند با توجّه به آیه شریفه«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[2] که اهل ذکر، اهلبیت پیغمبرخدا$ معنا شده است معلوم میشود که مراد از ذکر در اینجا پیغمبر اکرم$ است.مهم این قسمت آیه است که ما به تو ذکر فرستادیم تا «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» برای اینکه برای مردم تبیین کنی، پس مردم نیاز به تبیین دارند. با توجّه به این مطلب، آیات قرآن برای مردم کافی نیست به شخصی نیاز دارند که قرآن را تبیین کند.
آیه دوم
آیه دوّم آیاتی که از پیغمبر خدا به عنوان معلم کتاب یاد کرده است «يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»[3] ما در اینکه چه آیهای را در تفسیر چه آیهای بیاوریم، نیاز به معلم داریم. بلی گاهی قراین قطعی وجود دارد، زمانی که دو آیه را کنار هم قرار میدهیم، آیه نطق میکند و گویا میشود، امّا در بسیاری از مقامهای دیگر نیاز به معلم داریم، ما در موارد کمی از این تفسیر قرآن به قرآن را درمییابیم، امّا برای درک سایر موارد، باید به سراغ کسی برویم که خدا او را معلم قرآن قرار داده است. خود خداوند متعال فرموده است: «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»
روایتی در کتب معتبر شیعه مانند اصول کافی و نهجالبلاغه و تفسیر قمی که از منابع کتاب کافی و از کتب مهم ما است، هم آمده است. از امیرمؤمنان% میفرمایند:«ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ»[4] میفرماید از قرآن بخواهید صحبت کند، امّا با شما سخن نمیگوید، طلب نطق کنید امّا نطق نمیکند، من به شما از قرآن خبر میدهم: «إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا يَأْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» در قرآن هم علم گذشتهها است و هم علم آنچه خواهد آمد تا روز قیامت. همۀ اینها در این قرآن هست. «وَ حُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ» هر چه حکمی بین شما که به آن نیاز دارید، در این قرآن هست. «وَ بَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»؛ و هر چه در آن اختلاف میکنید حکمش در قرآن هست، یعنی اختلافات شما به کلّی حل میکند و حکمش در قرآن آمده است. «تَخْتَلِفُونَ فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ لَعَلَّمْتُكُمْ» اگر از من بپرسید به شما یاد میدهم. با توجّه به این روایت ما نیازمند اولیای خدا، یعنی کسانی که خدای متعال آنها را حجت قرار داده هستیم که از آنها یاد بگیریم. حضرت میفرمایند اگر از من بپرسید به شما آموزش میدهم. در ابتدای همین روایت میفرماید: قرآن با شما نطق نمیکند، بلکه این من هستم که از آن خبر میدهم، ایشان، همان قرآنی است که برای شما نطق میکند. وقتی از شما سؤالی میپرسند میان این شش هزار و اندی آیه، کدام آیه را میخواهید بیاورید؟ مردد میشوید که کدام آیه را بیاورید، امّا امیرمؤمنان% نطق میکند و آیهای که مربوط به جواب سؤال شما است همان را بیان میفرماید. قرآن ناطق، یعنی این. خداوند متعال انسان کامل را در کنار قرآن قرار داده است، چون قرآن راه و کتاب هدایت است، طریق هدایت را به شما نشان میدهد، امّا انسان کامل دست شما را میگیرد و به مقصد میرساند. گاهی قصد دارید به جایی بروید، امّا نمیدانید از کدام راه بروید، و مردد هستید، راه پیش روی شماست و در دستان نقشه است، با این حال گاهی مردد میشوید، اگر کسی باشد که شما را تا مقصد همراهی کند، کار را برای شما بسیار آسان میکند. هر جایی به تردید افتادید، پشت سر راهنما حرکت میکنید. شخصی که جلو همۀ امت ایستاده و خداوند متعال او را پیشوای همۀ بشریت قرار داده امام معصوم است. او به سمت خداوند متعال حرکت میکند و به ما میگوید به دنبال من بیایید، من همان قرآنی هستم که با شما سخن میگویم. کتاب هدایت را در دست بگیرید و با آن انسان حرکت کنید. هر جا دچار ابهام شدید به او رجوع کنید، اگر در غیبت است به روایاتشان رجوع کنید.
اقسام نطق
نطق اقسام مختلفی دارد، گاهی نطق به معنای نیروی عاقله است. در تعریف انسان، قوۀ ناطقه آورده میشود، به همین معناست. در علم فلسفه و منطق، منظور از ناطق در «حیوان ناطق» یعنی قوۀ عاقله است.
معنای دیگر نطق، بیان مفهومی است. قرآن نطق به معنای بیان مفهومی دارد. «يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ» نطق قرآن که در بعضی جاها اشاره شده، نطق به معنای بیان مفاهیم و معانی است.
نطق سوّم، بیان عملی است که قرآن این نطق را ندارد. یعنی وقتی صحبت از احسان میکنید و این انسان میشود تجسم خوبیها، مانند مثالی که در مورد همراهی و ساندن انسان به مقصد، توسط راهنما گفته شد. کسی احسان میکند شما نمیدانید اینجا با شخص مقابل برخورد کنید یا گذشت کنید، میبینید آن انسان گذشت کرد، این میشود نطق عملی. نطقی که بیان عملی است این برای شما واضح میکند و این تفسیر است، شما نمیدانید الان کدام یک از این دو آیه را عمل کنید نطق عملی خیلی واضح و زیبا برای شما بیان میکند. امام، ناطق عملی به قرآن است.
نطق دیگر، به معنای حرف زدن است. قرآن در ظاهر حرف نمیزند، نطقش به معنای بیان علمی و بیان معنایی است. امیرمؤمنان% هم نطق به معنای بیان عملی هستند، هم نطق ظاهری دارند. خود آیه را هم برای شما میخوانند. هم به عملشان نگاه کنید که قرآن را اجرا میکنند، میشود بیان عملی و هم خود آیات را برای شما قرائت میکنند. پس توجّه داشته باشید که قرآن به معنای معانی و بیان مفهومی، ناطق است لذا تعبیر نطق در مورد قرآن به کار میرود. در بعضی جاها گفته میشود که این قرآن، قرآن صامت است مثل تعبیری که حضرت فرمودند: «فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ» این، نطق عملی برای شما ندارد، نطق ظاهری لفظی، به معنای صوت و الفاظ هم ندارد، امیرمؤمنان% فرمودند: «من خبر میدهم به شما» چون او معلم قرآن است.
معنای صحیح تبیان کل شیء بودن قرآن
نکتۀ آخر در باب مقدمات، این است که گفته شد قرآن کریم «تبیان کلّ شیء» است. باید توجه داشت که قرآن، هم ظاهر دارد و هم باطن. گفته نشده که ظاهر قرآن «تبیان کلّ شیء» است بلکه ظاهر به علاوۀ باطن قرآن «تبیان کلّ شیء» است. شما اگر علم ظاهر را نداشته باشید، مثل علم لغت، ادبیات، معانی و بیان، یا اینکه اصلاً زبان عربی بلد نباشید، از بیان ظاهری قرآن نمیتوانید، استفاده کنید، در حالی که ظاهر قرآن زندگی ما را اصلاح میکند. قرآن بیانهای باطنی هم دارد که آنها علوم باطنی میخواهد. علوم باطنی، علومی است که شاید یک قسمتهای کمی از آن را اهلبیت( به ما گفتهاند، یک قسمت کوچکی از باطنها و تأویلها را برای ما بیان کردهاند. دانش باطن قرآن بابی است که باید خود حجت خدا بیاید و برای ما بگشاید. ما آن علم را نداریم. اگر کسی علم باطنی را داشته باشد، قرآن برای او «تبیان کل شیء» میشود. دانش ظاهر قرآن هم خودش دریای بزرگی است و تمام زندگی ما را اصلاح میکند. ما به دنبال فهم ظاهر قرآن هستیم. باطن قرآن را هم از بعضی روایات از اهلبیت( باید اخذ کنیم. باید به سراغ کسی برویم که او، هم علم ظاهر قرآن را دارد، در تفسیر ظاهر قرآن به ما کمک میکند و معلم ظاهر قرآن است و هم معلم باطن قرآن است. باطنهای آیات قرآن خیلی کم و محدود از طریق اهلبیت( به دست ما رسیده. إنشاءالله بعد از ظهور، خود حضرت برای ما بواطن و تأویلات قرآن را بیان میکنند. ما اکنون سر سفرۀ ظاهر قرآن و بواطنی که برای ما بیان شده است نشستهایم و از دریای علوم قرآن استفاده میکنیم.
خود قائلان به تفسیر قرآن به قرآن مانند علامه طباطبایی نفرمودهاند که راه منحصر است در اینکه قرآن را تنها با قرآن تفسیر کنیم. ایشان در موارد مختلف در تفسیر بعضی از آیات از روایات استفاده میکند. مثلاً در آیۀ «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ»[5] خودشان فرمودند که «لا یظهر من کلامه تعالی ما هو المراد من الصلاة الوسطی و إنّما تفسره السنّة»[6] از کلام خداوند روشن نمیشود که مراد از «صلاة وسطی» چیست، و همانا سنت و روایات بیان میکند. پس ما باید به سراغ معلم قرآن برویم. ان شاء الله با تمام وجود به سوی این کلام بزرگ الهی و ارتباطمان را با حجت خدا برقرار کنیم و سر سفرۀ روایات بنشینیم که از این سفره میتوانیم بهرههای فراوانی در معنویات و فهم علوم قرآن داشته باشیم.
[1] ﴿النحل:٤٤﴾
[2] ﴿النحل:٤٣)
[3] (آلعمران:١٦٤)
[4] الكافي (ط – الإسلامية) ج1: ص61
[5] ﴿البقره:٢٣٨﴾
[6] المیزان، ج2،ص246