دوره جامع تفسیر قرآن

جلسه 20: تفسیر باء بسم الله

حرف «باء» مشتمل بر تمام حقائق قرآن
معانی حرف «باء» و متعلق آن
تفاسیر معرفتی «باء»: بهاء الهی، اولین مخلوق و ربط بین خالق و مخلوق
نقش «باء» در سلوک اخلاقی:
1) یاد خداوند تعالی در ابتدای همه امور
2) استعانت از خداوند در اول هر کار
3) تخلق به اخلاقالهی
4) الصاق و #وصول به درگاه الهی

فیلم جلسه بيستم

صوت جلسه بيستم

بحثمان در تفسیر آیه بسم الله الرحمن الرحیم بود. گفته شد این آیه شریفه از پنج کلمه تشکیل شده است. در این جلسه در مورد حرف باء به گفتگو می‌نشینیم.

تفسیر حرف باء

شاید در ابتداء حرف باء حرف کوچکی به نظر بیاید ولکن قرآن با این حرف شروع شده است. در روایتی که در جلسه قبل خدمتتان تقدیم شد که هم در منابع شیعی ذکر شده و هم در منابع اهل سنت مثل ینابیع المودة قندوزی، بیان شد که حرف باء مشتمل بر تمام علوم قرآن است. در آن روایت فرمودندتمام علوم کتب آسمانی در قرآن جمع است و تمام قرآنی که تمام رطب و یابس عالم خلقت را در برگرفته است و با داشتن همه باطن‌هایی که درون آن نهفته است، همۀ اینها در سورۀ حمد جمع شده است و باز تمام سوره حمد است در بسم الله الرحمن الرحیم است و تمام بسم الله در این حرف باء است و در آخر یک عبارتی فرموده‌اند که تمام آنچه که در حرف باء است در آن نقطه حرف باء است. از اینجا عظمت حرف باء مشخص می‌شود که کلّ قرآن در این حرف کوچک قرار دارد که البته بعداً در مورد آن بیشتر سخن خواهیم گفت.

معانی باء

در ابتداء به عنوان مقدمه معانی باء را عرض می‌کنیم تا روشن شود باء چه معنای ظاهری دارد  و بعد نقش کلیدی این حرف را در آیه بسم الله الرحمن الرحیم عرض کنم. برای باء چندین معنا گفته‌اند: گاهی معنای سببیت دارد. مثلاً می‌گوییم به سبب این چیز این کار را انجام دادم و به واسطه فلان چیز کاری را انجام دادم.

گاهی اوقات معنای الصاق دارد، برای وصل شدن چیزی به چیز دیگر.

گاهی باء به عنوان مصاحبت است یعنی همراهی مثلا همراهی و مصاحبت با فلانی، مثل اینکه در فارسی هم می‌گوئیم با فلانی یعنی به همراه فلان شخص.

معنای دیگر باء ملابست است و معنای دیگر استعانت. اینها معانی است که در مورد باء ذکر کرده‌اند.

متعلق بسم الله الرحمن الرحیم

نکته دیگر در مورد باء متعلق آن است. یعنی باء به همراه مجرورش باید متعلقی هم داشته باشد. مثلاً در زبان عربی وقتی می‌گوئیم بسم الله الرحمن الرحیم، به وسیلۀ این اسم الله الرحمن الرحیم چه کاری دارم انجام می‌دهم؟ آن فعل چیست؟ بعضی گفته‌اند متعلق أبتَدِءُ می‌باشد، یعنی ابتدای صحبت خدا با اسم الله الرحمن الرحیم است یا أشرع یعنی دارم شروع می‌کنم کار خودم را با بسم الله. این معنایی است که شاید علامه طباطبائی این معنا را پسندیده‌اند. یکی دیگر از متعلق‌هایی که ذکر کرده‌اند استعینوا می‌باشد، یعنی دارم کمک می‌گیرم و استعانت می‌جویم به اسم الله. در بعضی مواضع هم متعلق اقرؤ یا أتلو می‌باشد یعنی تلاوت می‌کنم و قرائت می‌کنم با اسم خدا. همه این متعلقاتی که ذکر شد افعالی است که ما انجام می‌دهیم.

عدّه‌ای بر اساس روایتی که در بعضی از کتب معرفتی ذکر شده است می‌خواهند خلق و ظهور موجودات را متعلّق قرار بدهند. یعنی کأنّه بسم الله الرحمن الرحیم را خود خدای متعال می‌فرماید نه اینکه من بگویم. یعنی خود خدا می‌فرماید: من همۀ موجودات را به اسم الله الرحمن الرحیم خلق کردم، ظهرت الموجودات ببسم الله الرحمن الرحیم، یعنی موجودات ظاهر شدند با اسم الله رحمن رحیم. این یک می‌تواند متعلق باشد.

 پس متعلّق داشتن یعنی یک فعلی قبل از این باء هست و این باء دارد آن فعل را به مجرورش که اسم الله باشد ربط می‌دهد. آن فعل ممکن است کار خدا یعنی خلق کردن باشد یا کار انسان باشد مثل ابتداء کردن یا قرائت کردن یا استعانت جستن و امثال این افعال.

در مورد باء روایتی خدمت عزیزان تقدیم شد که مضمون آن این بود که همۀ سوره حمد در بسم الله جمع شده است و همه بسم الله در این حرف باء و حضرت امیرالمؤمنین فرمودند من نقطه تحت باء هستم. در مورد این حرف باء نکات معرفتی دیگری هم باید عرض شود.

تفسیر معرفتی باء

حرف باء ربط بین خالق و مخلوق

در مورد حرف باء به دو عنوان بسیار تأکید شده است. یکی اینکه می‌گویند حرف باء حرف ربط است و از طرفی حرف دوم حروف الفبا هست و می‌خواهد بین انیّت خدا و عالم خلقت ربط برقرار کند.بنابراین باء اولین مخلوق از مخلوقات خداست. این تعبیر در مورد حرف باء ذکر شده است. از یک جهتی هم ربط بین خدا و خلق است، پس خلقت به این واسطه شروع می‌شود. آن سببیت هم ذکر کردند برای همین است، یعنی خدا می‌فرماید من خلق کردم به سبب اسم الله، در اینجا باء معنی سببیت می‌دهد.

بهاء به معنای بهاء

در بعضی روایات حرف باء به بهاء خدا تفسیر شده این همان بحث تفسیر حرف به حرف قرآن است. اینجا سندهای بسیار بسیار صحیح درباره این روایت وجود دارد، نه یک سند، چندین سند که در أعلی درجۀ صحّت هستند در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم وارد شده که حروفش را شرح داده است. در این روایات باء به بهاء خدا تفسیر شده است. بهاء یعنی حُسن و جمال و روشنایی. حسن خدا می‌شود بهاء الهی. یعنی خدا، کتاب قرآن خودش را به عبارت دیگر آن نامۀ خودش به خلقت را با حُسن و روشنایی و جمال و زیبایی شروع کرده است. این معنای باء است که در روایات ذکر شده است که می‌فرماید:«الباء بهاء الله»[1] که عرض شد در روایات بسیار مهمی به آن اشاره شده است.

نقش باء در اخلاق و معنویت

 اما نقشی که باء در اخلاق و معنویت دارد را هم اشاره‌ای بکنم. اوّلاً فرموده‌اند که شما می‌گوئید بسم الله یعنی به اسم خدا من شروع می‌کنم و ابتدای کارتان با یاد خداست. این به شما توجه می‌دهد که همه کارها را ما با یاد خدا باید شروع کنیم. ما  باید ارتباطمان را با خدا برقرار کنیم و با استعانت از خدای متعال و با اتصال به او آن کارمان هم یک ضامن اجرایی پیدا می‌کند. در روایتی از پیغمبر خدا$ نقل شده است: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ».[2]  اگر کاری را شما با اسم خدا شروع نکردید ناقص می ماند. کانّه با اسم خدا شروع کنید تا خدا ضامن اجرایی این کار بشود. این یک نکته.

نکته دوم علاوه بر اینکه باء اشاره به یاد خدا می‌کند ما داریم از خدا کمک می‌گیریم، این باء استعانت است. هم کارمان را با یاد خدا شروع می‌کنیم، هم داریم از خدا کمک می‌گیریم این مثل همان ذکر «لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم» است. یعنی ما هیچ حول و قوه‌ای نداریم، خدایا ما برای کارهایمان از قوّه و قدرت تو کمک می‌گیریم.

یک نکته سوم این است که این باء برای این است که من به وجود خودم، آن نشانه‌های اسماء و صفات خدا را جلوه‌گر کنم. در روایتی که در تفسیر کلمۀ اسم آمده است و بعداً شرح آن خواهیم داد می‌فرماید: «اَسِمُ نفسی بِسِمة من سِمات الله» یعنی خودم را به آن نشانه‌های خدا متخلق می‌کنم. این باء در این جا برای آن تخلّق است، برای متخلق شدن است. آن ربطی است که من و شما را متخلّق به أسماء خدا می‌کند.

چهارمین نکته این است که در بعضی کتب تفسیر نقل شده است و حتی اهل سنت هم این را آوردند. تعبیرشان این است مثل فخر رازی می‌گوید: «المقصود من کل العلوم وصل العبد الی الرب» مقصود از همه علم‌ها این است که انسانِ بنده به خدای خودش متصل شود، و این باء همانطوری که در معانی آن ذکر شد یکی از معانی آن الصاق است، یکی از کارهایش متصل کردن و الصاق عبد است به خدا. «فَهُوَ يُلْصِقُ الْعَبْدَ بِالرَّبِّ، فَهُوَ كَمَالُ الْمَقْصُودِ.» [3] این بنده را به خدا وصل می‌کند پس این کمال مقصود است. بالاترین درجه‌ای که انسان می‌خواهد در آن سیر کند این است که به خدا وصل شود. روایتی قبلاً اشاره کردم خدمتتان «مَن صَبَرَ عَلَى اللّه وَصَلَ إلَيهِ» کسی که در مسیر خدا صبر کند به خدا وصل می شود.  

در روایت داریم: «اِنَّ الوُصُولَ اِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ اِلّا بِامتطاءِ اللَّيلِ» وصول به خدا یک سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب میسر نیست. وصول به طرف خدا کمال مقصود است و این باء به معنی الصاق می خواهد انسان را به خدا وصل می‌کند. ببینید از یاد خدا از کمک گرفتن از خدا از اینکه خودمان را به اخلاق الهی مثل رأفت و رحمت و عطوفت خدا متّصف و متخلّق کنیم تا جایی که خودمان را به خدا وصل کنیم. باء یک حرف است اما ببینید چقدر معنا در این باء قرار داده شده است.

ان شاء لله خدای تبارک و تعالی ما را هم با یاد خودش عجین کند و  از خدای تبارک و تعالی استعانت کنیم و این را درک کنیم همه جا قوت خدا و قدرت خدا ما را جلو می‌برد. در مرتبۀ بعد اخلاق الهی را در وجودمان بیاوریم. ان شاء الله با وجود اخلاق الهی در قلب و دل و وجودمان وصل به خدای تبارک وتعالی شویم.


[1] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ% أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- فَقَالَ الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ …[1]

[2]. تفسیر امام حسن عسکری%، ص22 -23؛ تفسير برهان، سيد هاشم بحرانی، ج1، ص105؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج73، ص305 و ج89، ص240.

[3].  تفسير رازی، فخر الدين رازی، ج1، ص99؛ الإتقان، سيوطی، ج2، ص425

4.3/5 - (3 امتیاز)

اين مطلب را به اشتراك بگذارید

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter

7 پاسخ

  1. بیخود و بی جهت حرف با را بزرگ می کنید که چه بشود؟
    آیا با این کارها اسلام بزرگ می شود؟ یا اطلاعات شما به رخ کشیده می شود.
    اگر اینها که می گویید باعث اهمیت حرف با باشد، پس در مورد بقیه حروف هم می شود همین سخنها و حتی سخن های بهتری گفت.

    1. سلام
      این مطالب حرف های بدون دلیل نیستند بلکه برگرفته از روایات اهل بیت هستند و قرار نیست چیزی به رخ کشیده شود
      در مورد بعضی دیگر حروف هم روایاتی داریم اما اینجا درمورد حرف باء صحبت می کنیم
      لطفا اگر چیزی برای شما تازگی دارد ابتدا جبهه گیری نکنید
      الناس اعداء ما جهلوا

      1. سلام. امیدوارم که همه ما را خداوند هدایت کند. یک دقیقه تفکر بهتر از سالها عبادت است.
        اگر مقصود شما از حرف ب، نقش آن در جمله است که خوب هر حرف و کلمه ای نقشی را در جمله ایفا می کند.
        اگر غیر از این مقصود شماست فقط یک جمله ساده و بدون پیچیدگی در مورد تمایز و اهمیت حرف با بیاورید ممنون می‌شوم.

        1. مقصود از باء یعنی حرفی که در ابتدای بسم الله الرحمن الرحیم آمده است.
          در زبان عربی باء از حروف جر است و در جمله ای که قرار می گیرد معانی مختلف دارد.
          شروع قرآن با این حرف است.
          و هیچ کار خدا بدون حکمت نیست و در روایات اهل بیت هم به این مطلب اشاره شده است که در فیلم و متن به صورت واضح توضیح داده شده است.
          مثلا در روایتی از امیر المؤمنین هست که همه علوم قرآن در حمد جمع شده است و همه حمد در بسم الله آن خلاصه می شود و همه در باء خلاصه می شوند و من نقطه آن باء هستم
          اندکی در این روایت تأمل بفرمایید که بحث فراتر از این حرف هاست و با جمله ساده قابل بیان نیست
          قرآن یک کتاب آسمانی است ولی به صورتی که علاوه بر اینکه قابل فهم برای تمامی بشر است اما دارای اسرار و معانی بلندی است که ذهن بشر به تنهایی به آن دست پیدا نمی کند
          قرآن مانند بقیه کتاب های زمینی نیست که به دست بشر نوشته شده باشد
          تا به حال در معنی نزول تفکر کرده اید؟
          نزول یعنی چیزی که در مرتبه بالایی قرار دارد به پایین بیاید
          در مورد قرآن هم تعبیر نزول به کار برده شده است یعنی از حجاب های هفت گانه عبور کرده تا به این شکل ظاهر درآمده است ولی یک حقیقتی همراه خودش دارد که آن را حفظ کرده است
          التماس دعا

    1. درها به رویم باز شد که گویی نبی اعظم و امیر مؤمنان در بسم الله میبینم …
      یا الله یا رحمن یا رحیم
      یا خدا یا محمد با علی

  2. با عرض سلام
    ظهور نقطه ، خط ، سطح و جسم در هر مرحله وابسته به سکون است چراکه خط ، نقطه‌ی درحال حرکت است اما با ظهور خط نقطه ازمیان میرود چون خط نقطه نیست و در موقعیت جدید تغییر ماهیت داده به بعد دیگری نقل مکان میکند . نقطه درخط وجود دارد اما دامنه و شدت نوسان یا رفت و برگشتش به سکون در مرز بی‌نهایت ، آنرا در بعد دیگری قرار داده تا خط هست نشان داده شود . میتوانیم بگوئیم وقتی خط وجود دارد نقطه در سکون است یا لازمه‌ی هستی خط ، ماندن نقطه در سکون و یا خط ، نقطه در سکون است و سطح خط در سکون . نقطه که از سکون بوجود آمده بود برای ساختن خط الزاما باید دوباره به سکون بازگردد تا خط ظاهر شود .
    سوره‌ی بقره آیه‌ی ۱۵۶
    . . . انا لله و انا الیه راجعون‌ .
    . . . ما از خدائیم و باو بازمیگردیم .
    می‌بینیم که هیچ یا سکون همان عاملی است که بعد قبلی را مبدل به بعد بعدی میکند و از هیچ ، نقطه از نقطه خط از خط سطح و از سطح ابعاد را میآفریند .
    انفجار بزرگ از هیچ یا همان سکون از نقطه‌ای آغاز شد و می‌بینیم که همه چیز دراین نقطه قرار داشت . قرآن کریم کتاب آشکار ساز کل آفرینش و کل قرآن در سوره‌ی حمد و کل سوره‌ی حمد در بسم‌الله‌الرحمن الرحیم و کل بسم‌الله در نقطه‌‌ی ب یا بای آن است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از شما متشكریم

عضويت شما در سايت با موفقيت انجام شد

5/5

ايميل ها بزودی برای شما ارسال می شوند