دوره جامع تفسیر قرآن

جلسه 29: تفسیر سوره حمد آیه 5

موضوع: ایاک نعبد و ایاک نستعین:
طریقه سیر بین مبدء و منتهی
سرّ تقدیم «ایاک» بر «نعبد»
آثار آیه: برآورده شدن حوائج و دفع بلایا
عبادت، غرض نهایی معرفت
درجات عبودیت و عبادت خالصانه احرار
خصوصیات «عبودیّت» در حدیث «عنوان بصری»:
۱) عبد حقیقی، ملکی برای خود نمی بیند
۲) تدبیرش را به خدا وا می گذارد
۳) تمام اشتغالش اوامر و نواهی او می باشد
عبادتی که گویا خدا را می بیند

فیلم جلسه بيست و نهم

صوت جلسه بيست و نهم

تفسیر «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»

بحث تفسیر ما به آیۀ شریفۀ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» رسید. گفته شد که سورۀ حمد سه مرحله دارد. مبدأ انسان که خداوند متعال است، منتهی انسان که روز قیامت از و در آیۀ  «مالِکِ يَوْمِ الدِّينِ» از آن بحث شد و گفتیم که قیامت عالمی است که اسم مالک یوم الدین در آنجا ظهور خواهد کرد و مالکیّت خدا در قیامت بر همۀ خلایق ظاهر می‌شود. حال می‌رسیم به «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» که طریق سیر بین مبدأ و منتهی را برای ما روشن می‌سازد. یعنی در مسیر خود بندگی و عبودیت و استعانت و مددمان فقط و فقط باید از خدای متعال باشد. تقدیم «ایاک» بر «نعبد» به قول ادباء مفید حصر است. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» یعنی عبودیت منحصر درخداوند است و «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» انحصار در کمک و استعانت از خدا را می‌رساند. در مسیر عبودیّت و در همۀ کارها خود را به خدا متّصل می‌کنید و یک توجّه خالصانه به خدا است. هم توجه است و هم خلوص. وقتی می‌گویید فقط تو، کأنّه خدا را با أحدیّت یاد می‌کنید.

در نماز امام زمان0 به این آیه که می‌رسید دستور آمده که صد بار آن را تکرار کنید. باید آن عبودیت در جان ما قرار بگیرد و استعانتمان منحصر در خدای متعال باشد.

آثار «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»

قرائت این آیه با عظمت آثار زیادی دارد. در روایتی نقل شده که وقتی شما به خدا خالصانه و با صداقت می‌گویید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» خدا می‌فرماید: «فَقَدْ صَدَقَ عَبْدِي فِي عِبَادَتِي بَعْدَ مَا سَأَلَنِي»[1] یعنی بنده من با صداقت به در خانه من آمده است و در عبادت کردن من صداقت داشته است. خدا جواب بنده‌اش را در همان لحظه می‌دهد و او را یاد می‌کند.

اثر دیگری که این آیه دارد در روایت حضرت صادق% آمده است که بالاترین چیزی که بندگان می‌توانند حاجت خود را از خدا بخواهند همین آیه است. وقتی این جمله را به خدا عرض می‌کنید که خدایا من فقط از تو استعانت می‌طلبم، یعنی هیچ کس دیگری غیر از تو ندارم و وقتی اینگونه به خدای متعال عرض شد، حاجت شما برآورده می‌شود. روایت می‌فرماید: «قَوْلِهِ‏ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» إِخْلَاصٌ لِلْعِبَادَةِ «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» أَفْضَلَ مَا طَلَبَ بِهِ الْعِبَادُ حَوَائِجَهُمْ».[2] یعنی این «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» بالاترین چیزی است که بندگان خدا طلب کردند به واسطۀ آن حوائجشان را.

اثر سوم: اعطاء ثوابی که مخالفین به آن غبطه می‌خورند

اثر دیگر این است که ثوابی خدای متعال به شما عطاء می‌کند که مخالفین شما به آن غبطه می‌خورند. در روایت آمده است: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: بِي اسْتَعَانَ عَبْدِي، وَ إِلَيَّ الْتَجَأَ أُشْهِدُكُمْ لَأُعِينَنَّهُ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَأُغِيثَنَّهُ‏ فِي شَدَائِدِهِ، وَ لَآخُذَنَّ بِيَدِهِ يَوْمَ [عِنْدَ] نَوَائِبِهِ…».[3] خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: «بنده‌ام از من کمک می‌خواهد و به من پناهنده شده است، شاهد باشید که او را بر کارش کمک خواهم کرد و در سختی‌ها به فریادش خواهم رسید و در روز سختی، دستش را خواهم گرفت. پس این آیه‌ای است که خدا ضامن شده که از بنده‌اش دستگیری می‌کند.

اثر چهارم: دفع کننده بلا

اثر دیگر این است که خدای متعال بلا را از شما دفع می‌کند. در روایت دارد: «رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ$‏ أَنَّهُ قَالَ لِعَلِيٍّ% إِذَا وَقَعْتَ فِي وَرْطَةٍ فَقُلْ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَ‏ (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)‏ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِهَا الْبَلَاء».[4] روايت است كه نبى اكرم$ به امیر المؤمنین على% فرمود: (چون در ورطه‏اى هولناك افتى بگو: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَ‏ (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)‏، حول و قوه‌ای نیست جزء به حول و قوه خدای بلند مرتبه و بزرگ، خداوندا فقط ترا ميپرستم و از تو يارى ميخواهم) كه خداوند باين دعا بلا از او بگرداند. یعنی به واسطۀ دعایی که ختمش به این آیۀ شریفه است خداوند متعال بلا و گرفتاری را از قاری آن دفع می‌کند.

غرض خلقت عبودیت و معرفت

خدای متعال غرض از معرفت خودش را عبادت قرار داده است. وقتی خدا می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(الذاریات: 56) این عبودیت معرفت خداوند است. یعنی لیعبدون به لیعرفون تفسیر شده است. در روایتی داریم: «مَا خَلَقَ‏ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه‏»[5] یعنی مردم خلق نشده‌اند جز برای اینکه خدا را بشناسند و وقتی که خدا را شناختند او را عبادت می‌کنند. و وقتی که انسان عبد خدا شد خود خدا کفایت کار او را می‌کند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ»(الزمر: ۳۶) آیا خدا کفایت کننده عبدش نیست؟

مراتب عبودیت

این عبودیت درجات دارد. حضرت امیرمؤمنان% می‌فرماید: «مَا عَبَدْتُكَ‏ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ رَأَيْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك‏»[6] یعنی خدایا من تو را به خاطر ترس از آتشت عبادت نمی‌کنم. این یک درجه است که بعضی به خاطر ترس از جهنّم خدا را عبادت می‌کنند.

حضرت خضر%  در دعای کمیل که راوی آن جناب کمیل است و در حقیقت دعای حضرت خضر% می‌باشد می‌فرمایند:«إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»یعنی اگر مرا داخل آتش جهنّم بکنی، (آن آتشی که هفتاد بار از شدت آن کم شده تا آتش دنیا شده است.) من در آن حال هم به تو خطاب می‌کنم که تو را دوست دارم. من از فراق تو نالانم.

امیرمؤمنان% تعبیر دارند که خدایا من به خاطر ترس از آتشت تو را عبادت نمی‌کنم. و همچنین تو را عبادت نمی‌کنم به خاطر طمع بهشت بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و به این خاطر است که تو را عبادت می‌کنم. این عبادت خالصانه است.

پس عبادت درجات دارد: بعضی عبادتشان به خاطر خوف جهنّم است که عبادت عبید است. بعضی برای طمع است که آن عبادت تجّار است امّا این عبادت آخر که «رَأَيْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك» عبادت خالصانه است که به آن عبادت احرار می‌گویند. حال در بعضی روایات «شکراً» آمده است و در بعضی «حبّاً» تعبیر شده است. پس عبادت احرار اینگونه است که خدا را اهل عبادت یافته‌اند، می‌خواهند خدا را شکر کنند. یا اینکه خدا را از روی محبّت عبادت می‌کنند. این عبادت احرار است.

مراتب عبودیت در حدیث عنوان بصری

این عبادت مراتبی دارد. یکی از زیباترین روایاتی که در مورد مراتب عبادت آمده است روایت عنوان بصری است. وقتی کسی عبد خدا شد برای خودش در آنچه خدا به او عطاء کرده است مالکیتی نمی‌بیند.  «لَا يَرَى‏ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ‏ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً»[7] یعنی عبید ملکی ندارند، هر چه دارد متعلّق به خدای متعال است. وقتی در این عبودیت قدم گذاشتی هر چه داری متعلّق به خدای متعال است.و در ادامه «وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً» وقتی عبد شدی تدبیرت را هم می‌سپری به دست خدای تبارک و تعالی. و در ادامه: «وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْه‏» عمده اشتغال عبد فقط منحصر می‌شود در آنچه خدا امر کرده و آنچه نهی کرده است. در حدیث عنوان بصری مراتب  به این کیفیت بیان شده است. حقیقت عبودیت یعنی اینکه من همۀ وجودم را به خدای تبارک و تعالی سپردم. وقتی من مالک هیچ چیزی نیستم و همه چیز متعلّق به خدای متعال است عبودیت مطلق در اینجا معنا پیدا می‌کند و زیباترین درجات این عبودیت این است که حضرت به ابوذر فرمودند:«اعْبُدِ اللَّهَ‏ كَأَنَّكَ‏ تَرَاهُ»[8] یعنی به گونه‌ای خدا را عبادت کن که گویی خدا را می‌بینی. تا این حدّ به خدا نزدیک باش که گویی خدا را مشاهده می‌کنی. در ادامه می‌فرماید: «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‏» یعنی اگر تو خدا را نمی‌بینی او تو را می‌بیند. یعنی خیلی مراقب باش در بندگی و عبودیت.

همۀ در و دیوار آیات خدا هستند. اینکه بعضی از بزرگان سفارش می‌کردند که آنقدر در خدا مستغرق باش و آنقدر به یاد خدا باش که به هر جائی که نگاه می‌کنی آنجا را به عنوان یکی از آیات خدا ببین. این زندگی را زیبا می‌کند. انسان خودش را در آغوش خدا می‌بیند. این را درک می‌کند که در نزد خداوند است. «اعْبُدِ اللَّهَ‏ كَأَنَّكَ‏ تَرَاهُ» به گونه‌ای خدا را بندگی کن که گویی خدا را می‌بینی، نزد خدا هستی. خدا فرموده است: «أَنَا جَلِيسُ‏ مَنْ‏ ذَكَرَنِي‏»[9] من همنشین  کسی هستم که مرا یاد کند. شیرین‌ترین زندگی آن است که انسان جلیس خدا باشد، کنار خدا باشد، هم‌نشین خدا باشد. اثر یاد کردن خدا متعال همین است که خدا همراه انسان می‌شود.

إن شاءالله خدای تبارک و تعالی در مسیر بندگی خودش و در تمام امور به همه‌ کند.


[1]. إرشاد القلوب، ديلمی، ج2، ص413؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج16، ص349 و  ج89، ص260. 

[2]. تفسير عياشی، محمد بن مسعود العياشی، ج 1، ص22؛ تفسير مجمع البيان، شيخ طبرسی،  ج 1، ص72؛ تفسیر برهان، سيد هاشم بحرانی، ج 1، ص 115؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 89 ، ص 239؛ تفسير نور الثقلين، شيخ حويزی ، ج1، ص 20؛  تفسير كنز الدقائق، شيخ محمد قمی مشهدی، ج1، ص62.

[3]. تفسير إمام عسكری، ص59؛ أمالی، شيخ صدوق، ص240؛ عيون أخبار الرضا%، شيخ صدوق، ج1، ص269 – 270؛ تفسير صافی، فيض كاشانی، ج1، ص88 – 89؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج89، ص226 – 227؛ تفسير كنز الدقائق، شيخ محمد قمی مشهدی، ج1، ص85.

[4]. مكارم الأخلاق، شيخ طبرسی، ص352؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج92، ص194.

[5] علل الشرایع ج1، ص9

[6] نهج الحق و کشف الصدق،ص248

[7] مشکاة الانوارص 327

[8] مصباح الشریعة ص8

[9] کافی ج2ص 496

به اين مطلب امتياز دهيد

اين مطلب را به اشتراك بگذارید

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از شما متشكریم

عضويت شما در سايت با موفقيت انجام شد

5/5

ايميل ها بزودی برای شما ارسال می شوند