دوره جامع تفسیر قرآن

جلسه 27: حمد آیه 2 تفسیر عالمین

فعلیت حمد به ایجاد کمالات در وجود انسان
حمد گفتاری و حمد عملی
رب جمیع عوالم توحید و عوالم خلقت
تعدد عوالم خلقت
هزار هزار عالم و هزار هزار آدم
حقیقت انسان عالم صغیر (سرمایه بزرگ الهی در وجود انسان)

فیلم جلسه بيست و هفتم

صوت جلسه بيست و هفتم

بحث ما در تفسیر سورۀ حمد به آیۀ «الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ» رسید. توضیحاتی دربارۀ حمد داده شد.

خدای تبارک و تعالی می‌خواهد ما این حمد را در وجود خود فعلیّت بخشیم. یعنی اگر ما خدا را به خاطر صفات کمالش ستایش می‌کنیم، خود هم باید سعی کنیم این کمالات را در وجودمان ایجاد کنیم. حمد خداوند می‌تواند با گفتار باشد یعنی به زبان بگوییم «الحمدلله» یا می‌تواند با عمل باشد.

روایاتی در مورد حمد گفتن

در مورد حمد و ستایش خدای متعال روایات زیادی نقل شده است. در روایتی آمده است: «وَ قَالَ جَعْفَرٌ% فَقَدَ أَبِي بَغْلَةً لَهُ فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ تَعَالَى لَأَحْمِدَنَّهُ بِمَحَامِدَ يَرْضَاهَا [لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيَّ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ] فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِيَ بِهَا بِسَرْجِهَا وَ لِجَامِهَا فَلَمَّا اسْتَوَى عَلَيْهَا وَ ضَمَّ إِلَيْهِ ثِيَابَهُ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَلَمْ يَزِدْ ثُمَّ قَالَ مَا تَرَكْتُ وَ لَا بَقِيتُ شَيْئاً جَعَلْتُ كُلَّ أَنْوَاعِ الْمَحَامِدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا مِنْ حَمْدٍ إِلَّا وَ هُوَ دَاخِلٌ فِيمَا قُلْتُ».[1]

حضرت امام صادق% فرمود: قاطر پدرم گم شد. گفت اگر خداوند قاطرم را به من برساند آنچنان او را ستايش كنم كه بپسندد. یعنی جوری که خدا دوست دارد و راضی به آن حمد است. طولى نكشيد كه قاطر را با زين و برگ آوردند. همين كه سوار شد و لباس خود را جمع كرد سر بسوى آسمان بلند كرده گفت: «الحمد لله» چيز ديگرى اضافه نكرد. سپس فرمود: چيزى فرو گذار نكردم و نه چيزى باقيماند. تمام ستايشها را اختصاص به خداى بزرگ دادم. هر نوع ستايشى داخل در همين ستايش است كه كردم.

از این روایت شریف استفاده می‌شود که «الحمدلله» چنان معنای گسترده‌ای دارد که همه حمدها در این جمله نهفته است. سرّ این نکته بازگشت به همان معنایی است که در ادبیات بیان شده است. در در بحث ادبی در بررسی واژه «الحمد» گفته در مورد الف و لام جنس یا استغراق یعنی نوع و جنس حمد متعلّق به خدای متعال است یا تمام افراد و تک تک افرا حمد مال خدای متعال است. این عظمت حمد است و آن معنای عامی است که در اینجا داریم.

در روایت دیگری هم که مرحوم کلینی از امام صادق‌% نقل کرده است دارد: «وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏».[2] یعنی تمام شکرها در این است که شما این جمله «الحمدلله» را بر زبانت جاری کنی.

همچنین در روایت دیگری از حضرت رضا‌% نقل شده است: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِنَّمَا هُوَ أَدَاءٌ لِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ مِنَ الشُّكْرِ، وَ شُكْرٌ لِمَا وَفَّقَ عَبْدَهُ مِنَ الْخَيْرِ «رَبِّ الْعَالَمِينَ» تَوْحِيدٌ لَهُ وَ تَحْمِيدٌ وَ إِقْرَارٌ بِأَنَّهُ هُوَ الْخَالِقُ الْمَالِكُ لَا غَيْرُهُ.»[3] یعنی این ذکر «الحمدلله رب العالمین» اداء آن شکری است که بر ما واجب است و رب العالمین توحید خداوند است و اقرار به این که خدا خالق و مالک است و غیر او نیست.

 

تفسیر «العالمین»

در این آیه شریفه ربوبیت خدا را نسبت به تمام عوالم حمد و ستایش می‌کنیم. می‌گوئیم: «الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ» در مورد واژه «العالمین» مفسران اقوال زیادی دارند.

 برخی گفته‌اند منظور همه مخلوقات است. عدّه‌ای معتقدند همۀ انسان‌ها مراد است و گروهی می‌گویند همۀ اصفاف خلق معنی این کلمه است. بعضی از مفسرین هم تفسیر به تمام عوالم وجود کرده‌اند. بعضی‌ها به موجودات این عالم یعنی جنّ و ملائکه و انسان تفسیر کرده‌اند. در بعضی تفاسیر معنی را وسیع‌تر گرفته‌ و ربّ را به معنی تمام مخلوقات تفسیر کرده است. خداوند متعال ربوبیت دارد نسبت به تمام مخلوقات. البته بحث عوالم خلقت بحث بسیار مفصلی است.

عوالم خلقت به دو صورت مجمل و مفصل تبیین می‌شود. در جایی که بخواهیم مفصل عوالم خلقت را بیان کنیم عالمی که درون آن عوالم دیگر است یک یک بیان می‌شود. مثلاً در مورد عالم ملکوت گفته می‌شود که چند نوع ملکوت داریم: اعلی و اسفل و ایمن و ایسر.

عالم توحید و عالم بسیار بزرگ خلقت

در جلسات قبل در مورد عوالم توحید و عوالم خلقت صحبت‌هایی کردیم. گفته شد عوالم توحید منظور ذات و أسماء و صفات خداوند متعال است. امّا عوالم خلقت دسته‌بندی‌های مختلفی دارد که در روایت از حضرت صادق% نقل شده است:«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ كُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ مَا يَرَى عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَهُمْ وَ إِنِّي الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ»[4] یعنی خداوند عزّ و جل دوازده هزار عالم دارد که هر عالمی از هفت آسمان و هفت زمین بزرگ‌تر است. شاید در گذشته که هنوز بشر این کهکشان‌ها را کشف نکرده بود پی به عظمت و بزرگی عالم به درستی نبرده بود. البته هنوز هم عوالم بسیاری است که بشر باید کشف کند و به آنها نرسیده است. هنوز که بشر به انتها نرسیده است. همۀ اینهایی که کشف شده است جزء سماء دنیا است در حالی که در دستگاه خلقت خدا عوالم بی‌شماری وجود دارد.

وجود عوالمی غیر از عالم دنیا

در روایت دیگری از حضرت صادق% نقل شده است بعضی از عوالم «مَا يَرَى‏ عَالَمٌ‏ مِنْهُمْ‏ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَهُم‏»[5] یعنی افراد آن عوالم خبر ندارند که غیر از آنها خدا شخصی دیگری را قرار نداده است و یعنی فکر می‌کنند غیر از آنها موجود زنده‌ای نیست.

بشر کنونی به بعضی از سیاره‌های اطراف زمین سفر کرده و بسیاری از ستاره‌ها و کهکشان‌ها را رصد کرده است امّا حضرت صادق‌% می‌فرمایند عوالم دیگری هست و آنها هم اهلی که در آنجا زندگی می‌کنند از شما هیچ خبری ندارند و شما هم از آنها خبر ندارید. جملۀ بسیار مهمی که حضرت در ادامه این حدیث فرمودند این است: «وَ إِنِّي الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ» یعنی من بر آنها هم حجت خدا هستم. یعنی گمان نکنید امامت من تنها مربوط به این عالم می‌شود، عوالم دیگری هم هست که افراد آنجا از شما خبر ندارند و شما هم ازآنها خبر ندارید و من بر آنها هم حجت خدا هستم. روایت در این زمینه زیاد است. من اشاره به یک روایت دیگری هم بکنم که الان بشریت به بعضی از این مطالب دارد پی‌می‌برد.

از حضرت باقر% روایت شده است:«لَعَلَّكَ‏ تَرَى‏ أَنَ‏ اللَّهَ‏ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّين‏»[6]شما فکر می‌کنید خدا فقط همین عالم را آفریده است همین عالم تنها را؟ یا فکر می‌کنید خدا بشری غیر از شما نیافریده است؟ نه اینطور نیست. خدا هزار هزار عالم آفریده است. هزار هزار یعنی میلیون. خدا هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده شما آخر اینها هستید. قبل از شما هزار هزار آفریده است.

ببینید امروزه بعضی از این مطالب به گوش ما می‌خورد که مثلاً می‌گویند: ما متوجه شده‌ایم که یک موجود زنده‌ای مثلا چند میلیون سال قبل هم بوده است. اینها اشاره به همین نکته است. حضرت میفرماید: «خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ»

البته این کشفیات امروز مربوط به کره زمین می‌شود و هنوز دسترسی به سیارات و ستارگان و کهکشان‌ها دیگر ندارد. نسبت به عوالم بالاتر خدای تبارک و تعالی می‌فرماید من ربّ همه این عوالم هستم و حضرت صادق% هم همانطور که در روایت بالا اشاره شد فرمودند من حجت بر همه این عوالم هستم. 

انسان عالم صغیر

یک روایت دیگری هم تقدیم دوستان کنم که نکتۀ لطیفی دارد. در شعری از امیرمؤمنان% مضمون این مطلب نقل شده است و در روایتی از حضرت صادق% در منابع اهل سنت مثل مفردات راغب هم ذکر شده است: «عُنِيَ بِهِ النَّاسُ وَ جُعِلَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ‏ عَالَماً، وَ قَالَ‏: الْعَالَمُ‏ عَالَمَانِ‏ الْكَبِيرُ وَ هُوَ الْفَلَكُ بِمَا فِيهِ، وَ الصَّغِيرُ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ لِأَنَّهُ مَخْلُوقٌ عَلَى هَيْئَةِ الْعَالَمِ‏، وَ قَدْ أَوْجَدَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِ كُلَّ مَا هُوَ مَوْجُودٌ فِي‏ الْعَالَمِ‏ الْكَبِيرِ»[7] حضرت اشاره به مردم کرده‌اند که هر کدام از شما یک عالمی هستید. یک عالم کبیر داریم و آن همین است که شما دارید می‌بینید و یک عالم صغیر داریم که آن انسان است. انسان یک مخلوقی است به همان هیئت عالم. یعنی خود انسان یک عالم بزرگی است. اگر انسان آن رموز و عوالم درونی خودش را کشف بکند سرمایۀ بزرگ خدا را درونش وجود خودش پیدا می‌کند. درون وجود هر یک از ما عوالمی نهفته است. درون وجود ما یک حواس و نیروهای درونی است که به واسطۀ آنها می‌توانیم به عوالم بالاتر راه پیدا کنیم و به آنها مرتبط می‌کند. این عوالمی که در موردش صحبت شد.باید انسان این را بداند و مراقب باشد این سرمایۀ بزرگ خدا را از دست ندهد.

مهمترین استفاده‌ای که ما می‌توانیم بکنیم این است که در تمام این عوالم توجه‌مان به خدای تبارک و تعالی باشد. از خدای خود استمداد کنیم و با او انیس و مأنوس باشیم. این بزرگترین نعمت است. آن کسی که اهل محبّت است می‌گوید من با کسی که تمام این عوالم را خلق کرده رفیق می‌شوم.

این را هم باید در نظر داشت که همۀ این عوالم با عظمت خودش در مقابل خدا کوچک و هیچ است. این عوالم دنیایی را اگر بخواهیم با عالم بالاتر از خودش بسنجیم مثل یک حلقه در بیابان است. و همچنین آن عالم بالا نسبت به عالم بالاتر از خود اینچنین نسبتی دارد. همۀ این عوالم هر چقدر هم که بزرگ باشد با خدای متعال قابل قیاس نیست. اصلاً مقایسه خدا با عوالم مقایسه صحیحی نیست. لذا به ما دستور داده شده که بگوئیم خدا اکبر و بزرگتر از آن است که توصیف شود. بله انسان دوست دارد درون خودش را کشف کند امّا کسی که اهل معنا است، می‌خواهد خدا را دریابد و به خدای خود متصل شود. از نفس خود بیرون بیاید، نفسی که عوالم مختلفی خدای متعال درونش گذاشته است، از این نفس بیرون بیاید و بداند همه اینها تحت ربوبیت خدا متعال هستند. همه باید تلاش کنیم با خدای خود انسان بگیریم. چرا که همۀ این عوالم در روز قیامت مثل طوماری پیچیده می‌شود. در این مورد قرآن می‌فرماید:«يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ»(انبیاء:104) و آنچه می‌ماند خدای متعال است «وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»


[1]. كشف الغمة، إربلی، ج2، ص329: (أقول: صدق وبرّ عليه السلام فان الألف واللام في قوله الحمد لله يستغرق الجنس وتفرده تعالى بالحمد؛ مؤلف رحمه اللَّه می فرمايد كه: راست و درست فرمود آن حضرت زيرا كه الف و لام در قول او: الحمد للَّه؛ استغراق جنس كرده و منفرد ساخته حق تعالى را به حمد.)؛ تفسير برهان، سيد هاشم بحرانی، ج1، ص106 – 107؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج46، ص290.

منابع اهل تسنن: شكر لله، ابن أبی الدنيا، ص115؛ شعب الإيمان، بيهقی، ج4، ص96: (وأخبرنا عبد الرحمن أنا أحمد أنا عبد الله أنا سوار بن عبد الله أنا محمد بن مسعر قال قال جعفر بن محمد فقد أبي بغلته…)؛ البداية و النهاية، ابن كثير، ج9، ص340 – 341؛ الدر المنثور، سيوطی، ج1، ص12؛ مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمد بن طلحة شافعی، ص430.

همچنین: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ% مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَدْ ضَاعَتْ دَابَّتُهُ فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيَّ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ قَالَ فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِيَ بِهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ قُلْتَ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ% أَ لَمْ تَسْمَعْنِي قُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ». امام صادق% از مسجد بيرون آمد، ديد مركوبش گم شده است. فرمود: اگر خدا آن را بمن برگرداند، حق شكرش را ميگزارم. چيزى نگذشت كه آن را آوردند. امام فرمود: الحمد للَّه شخصى عرضكرد: قربانت مگر نفرمودى حق شكر خدا را ميگزارم؟ فرمود: مگر نشنيدى گفتم الحمد للَّه (يعنى با گفتن همين كلمه حق شكرگزارى خدا انجام مى‏شود). كافی، شيخ، كلينی، ج2، ص97؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج68، ص33 .

.[2]كافی، شيخ كلينی، ج2، ص95؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 40 .

[3]. تفسير صافی،  فيض كاشانی، ج1، ص 83؛ تفسير نور الثقلين، شيخ الحويزی، ج2، ص529؛ تفسير كنز الدقائق ؛ شيخ محمد بن محمد رضا قمی، ج7، ص33؛ تفسیر برهان، سيد هاشم بحراني، ج 3،  ص 289

[4] الخصال،ج2،ص639

[5] بحارالانوار ج27،ص41

[6] توحید صدوق ص277

[7] مفردات راغب 82

به اين مطلب امتياز دهيد

اين مطلب را به اشتراك بگذارید

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از شما متشكریم

عضويت شما در سايت با موفقيت انجام شد

5/5

ايميل ها بزودی برای شما ارسال می شوند