اشتمال اسمالله بر جمیع اسماء الهی رحمت رحمانیه به تعداد همه مخلوقات منشأیت عالم اسماء برای همه موجودات
عالم اسماء منشأ مقدرات انسان ها
عالم اسماء خزائن اشیاء : ﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ ﴾
خلقت مُلک بر مثال ملکوت و خلقت ملکوت بر مثال جبروت
فیلم جلسه بيست و چهارم
صوت جلسه بيست و چهارم
خلاصه ای از جلسات قبل
در جلسات قبل گفته شد که آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم اشاره به تمام حقایق خلقت است. اگر بخواهیم اجمالی از جلسات قبل خدمت دوستان یادآوری کنیم باید بگوئیم: در این عالم خلقت یک عوالم توحیدی داریم یک عوالم خلقت و اسم الله اشاره به تمام عوالم توحید است. تمام اسماء خدا در درون اسم الله جمع است حتی همان رحمان و رحیمی که در ادامه اسم الله میآید. یعنی آن رحمان و رحیمی که در عالم اسماء و صفات الهی است آن هم داخل در این اسم الله است. وقتی می گوید اسم الله کأنّ تمام اسماء خدا را گفتهاید. اما نسبت به عوالم خلقت، گفته شد تمام عوالم خلقت از رحمت خدا آمدند و به رحمت خدا می روند به تعداد هر مخلوقی خدای یک رحمت رحمانیه دارد. به همه مخلوقات از باب رحمت رحمانیه وجود عطاء کرده است امّا بعضی از این رحمت استفاده نکردهاند. یعنی خودشان که در رحمت رحیمیه که رحمت بادوام خدای متعال است وارد نکردهاند. رحیم صفت مشبه است که دلالت بر دوام میکند. بعضی خودشان را محروم کرده و وارد این رحمت نشدهاند. اما خدا به آن ها وجود و فطرت داده است، انبیاء عظام را برای هدایتشان فرستاده است. پس تمام مخلوقات در دایرۀ ملک خدا هستند، در رحت رحمانیّه و رحیمیّه هستند، در دو قوس نزول و صعود قرار دارند.
قوس نزول و صعود در«الصمد»
قبلاً درباره کلمه «الصمد» هم صحبت کردیم که الفش إنیّت حقّ، لام الوهیت حقّ که عوالم توحید را در برگرفته است، صاد انطباق این عوالم الوهیت را در عوالم میم مُلک خدا نشان میدهد و میم هم ملک خدا را بیان میکند. این الرحمن و الرحیم ملک خداست. مثل دایره میماند. گفتیم میم ملک دایره است، دو قوس دارد، نصف قوس رحمانیت و رحیمیت نصف دیگر قوس. پس رحمانیت و رحیمیت همان میم ملک است که قبلاً در الصمد صحبت از آن شد.
معانی حروف الله
در الله هم الف إنیّت حقّ است. همان که میفرماید: «نیست در لوح دلم جزء الف قامت دوست» اشاره به إنّیت خداست. لام الوهیت است. الله انیّت حقّ میشود و اسم الله عالم الوهیت میشود. آن کلمۀ شریف الله هم که در عالم الوهیّت به عنوان اسمُ الله وجود دارد مربوط به عالم الوهیّت است و تمام اسماء عالم الوهیت را یکسره در درون خودش قرار داده است.
پس آن الف و آن لام در کلمه بسم الله هست و میم هم در رحمان و رحیم است. و خدای تبارک و تعالی با این حرف باء که در بسم میباشد (و به تعبیر بعضی باء سببیت است) خلقت را از عالم اسماء به عالم خلقت و به آن مُلک خودش کشانده است.
منشأیت عالم أسماء برای عالم خلقت
نکتهای که در اینجا باید تذکر داد این است که عالم اسماء خدا منشأ برای این موجودات است. عالم الوهیت سبب برای خلقت همه موجودات است، برای همین ما میخواهیم با عالم اسماء آشنا شویم. این نکتۀ بسیار مهم که میگوییم بعضی بزرگان گفتهاند: همه کس از آخر کار میترسند امّا من از اوّل کار میترسم، همه کس از خدا میخواهند که عاقبت بخیر شوم، امّا من میگویم من از اول کار می ترسم این جمله یعنی قبل از اینکه به وجود بیایم آن عالم اسماء که ابتدای کار است، از آنجا می ترسم زیرا مقدرات من از آنجا می آید. این نکته همین را میخواهد متذکّر شود که من میخواهم به آن عالم أسماء الهیه توجه کنم. مقدّراتم از قبل باید تنظیم شده باشد و درست شود
اینکه به ما دستور داده شده که مرتب أسماء خدای تبارک و تعالی را تکرار کنیم و به خدا روی بیاوریم و خدا را بخوانیم به این دلیل است که ارتباطمان را با آن عالم أسماء درست کنیم. آن عالم منشا برای حقایق این عالم است. این آیه شریفه را توجه بفرمائید «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر:21) خدای تبارک و تعالی میفرمایید هیچ چیزی مگر اینکه خزائنش پیش ماست، خزائن همۀ موجودات و هر چه که تصور کنید نزد خداست. در ادامه میفرماید: و ما نازل نمی کنیم آن را الّا به یک مقدار معلومی. این آیه نکات بسیار مهمی را اشاره میکند. هر چه که در این عالم مشاهده میشود برای آن عالم بالا یعنی عالم عندیت است. از عالم عندیت گاهی به عالم أسماء تعبیر میشود که همان عالم الوهیت است و گاهی عرش خدا گفته میشود. در مورد عرش تفاسیر مختلف داریم که یکی از تفاسیرش همان علم خداست که عالم الوهیت عالم علم الهی هم هست که واسطه بین حقّ و خلق میباشد به تعبیر بعضی از بزرگان. عالمی است که همه باید از آنجا مقدرات را طلب کنیم و درخواست درست شدن کار را از آنجا داشته باشیم.
امّا اینکه مراد از عرش خدا چیست در روایت از حضرت رضا % تعبیر شده است: «العَرشُ لَیْسَ هُوَ اللّه» بلکه «العَرشُ اسمُ عِلمٍ وقُدرَةٍ ، وعَرش فيهِ كُلُّ شَي ءٍ»[1] عرش اسم آن علم وقدرت و عرشی که در آن همه چیز وجود دارد. علم و قدرت خدا همان اسماء خدا در عالم الوهیت است. العلیم اسم خداست در عالم الوهیت. به علم صفت گفته میشود و به علیم اسم گفته میشود. اسم ذات خداست با یک صفتی. مثلاً ذات خدا با صفت علم میشود علیم. ذات خدا با صفت قدرت میشود قادر یا قدیر.
این حقایق از عالم اعلی یعنی از عالم الوهیت تنزّل پیدا میکند. در روایات هم اشاره به این مطلب شده است. در روایت دارد: «إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلّ خَلَقَ مُلکَهُ عَلی مِثالِ مَلَکُوتِه» یعنی خدای تبارک و تعالی ملک خود را بر مثال ملکوتش آفرید. «وَ أسَسَّ مَلَکُوتَهُ عَلی مِثالِ جَبَرُوتِه» و خدای تبارک و تعالی ملک خودش را یعنی این عالم دنیا و این عالم خلقت را بر اساس ملکوتش و ملکوتش بر جبروتش خلق کرد که استدلال بشود به ملکوش و به ملکوتش بر جبروت خودش.
مرحوم کلینی رضوان الله علیه یک روایت را نقل می کند که تعبیر این است «وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَة وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرىٰ وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولى»[2] امام زین العابدین% میفرماید: عجب است، آن هم تمام تعجب، از کسی که انکار موت بکند در حالی که میبیند هر روز انسان هایی دارند از دنیا میروند روز و شب، و تعجب است تمام تعجب از کسی انکار نشأه آخرت یعنی همان قیامت را می کند در حالی که نشأه اولی را دیده است. او دیده که چگونه این عوالم طی شده و خلقت شده است.
ببینید ما از پیش خدا در این عالم آمدهایم. در آن عالم اعلی روح داشتیم و وقتی به این عالم آمدهایم این روح هم به این جسم تعلق پیدا کرده است. جسمی که از خاک آفریده شده است. آن خدایی که از عالم خاک جسم همه ما را آفرید و روحمان که در آیه شریفه میفرماید: «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» به جسم خاکی متعلق کرد، بعد از اینکه از دنیا رفتید دوباره روز قیامت شما را برمیگرداند. پس باید بدانیم آن خزائن پروردگار عالم اسماء یا به تعبیری عالم عرش الهی است.
حرکت بر طبق بسم الله الرحمن الرحیم
ما باید سعیمان بر این باشد که در زندگی با کلمه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم حرکت کنیم که آثار فراوانی دارد. یعنی یاد خدای متعال و یاد آن أسماء الهی ما را وصل میکند به عالم بالا. وقتی گفته میشود بسم الله الرحمن الرحیم خود را وصل میکنیم به خزائن رحمت خدای متعال، که تمام هستی ما از رحمت خداوند است و تمام کمالات وجودی ما از طریق رحمت خدا عطاء شده است. از رحمانیت کمک میگیریم. اسم الله را هم که تکرار کنیم و بخوانیم همه کمالات را به ما میدهد. همه کمالات از علم و قدرت و صفات نیک دیگر را به ما میدهد. خودتان را وصل کنید به آن أسماء الهی و نور أسماء خدا در وجود شما بیاید که در آن صورت همه اینها را به شما عنایت میکند. در روایت داریم کسی که بسم الله الرحمن الرحیم بگوید خدای متعال ضامن میشود که کارش تمام شود و برکت درون زندگیاش قرار میدهد. روایت از پیغمبر خدا$ است که خدای تبارک و تعالی چنین فرموده که قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَبْدِي فَنِصْفُهَا لِي وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِي» من سوره حمد را بین خود و عبدم تقسیم کردم. نصفش مربوط به خودم است آنجایی که از أسماء خدا شروع میشود و در چند آیه اوّل از أسماء خدا صحبت میکند یعنی رب العالمین و رحمن و رحیم و مالک یوم الدین بودن خدا صحبت میشود. بعد نوبت عبد میرسد که باید طلب کند. عبد اظهار میکند:«اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعین، اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ» از خدا طلب هدایت میکند. از خدا عبودیت و استعانت میخواهد. در ادامه روایت میفرماید: وَ لِعَبْدِي مَا سَأَلَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بَدَأَ عَبْدِي بِاسْمِي وَ حَقٌّ عَلَيَّ أَن أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِكَ لَهُ فِي أَحْوَالِه…[3]» بنده من هر چه بخواهد به او میدهم. وقتی بنده من گفت بسم الله الرحمن الرحیم خدا میفرماید بنده من با اسم من شروع کرد، حق بر من این است که کارهای او را تمام کنم و برکت در احوالش قرا دهم. ان شاءالله با این ذکری که جامعیتش را درک کردیم و آن اسماء و صفات الهی را در اینجا مشاهده کردیم و آن رحمت خدا با این ذکر در وجودتان آمد از خدا تمام کمالات را خوبیها را و محبت را که از این رحمت در می آید بخواهیم.
[1]. كافی، شيخ كلينی، ج1، ص130 – 131؛ تفسير برهان، سيد هاشم بحرانی، ج3، ص752 – 753 و ج4، ص744 – 745؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج55، ص14 – 15؛ تفسير نور الثقلين، شيخ حويزی، ج5، ص405 – 406؛ تفسير كنز الدقائق، شيخ محمد قمی مشهدی، ج13، ص412.
[2]. الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج3 ؛ ص258
[3]. أمالی، شيخ صدوق، ص239؛ عيون أخبار الرضا، شيخ صدوق، ج1، ص269؛ تفسير صافی، فيض كاشانی، ج1، ص88؛ جواهر السنية، حر عاملی، ص134؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج89، ص226؛ تفسير نور الثقلين، شيخ حويزی، ج1، ص4 – 5؛ تفسير كنز الدقائق، شيخ محمد قمی مشهدی، ج1، ص84.