دوره جامع تفسیر قرآن

جلسه 22: تفسیر نام های خدا

توضیح تفصیلی اسماء الله
«الله» به اعتباری اسم ذات و به اعتباری از اسماء صفات و اعظم اسماء در عالم الوهیت
در باطن هر اسمی در عالم الوهیت اسماء دیگر هم نهفته است

فیلم جلسه بيست و دوم

صوت جلسه بيست و دوم

ترتیب عوالم خلقت

در جلسۀ قبل در مورد ترتیب عوالم، صحبت شد هم در مورد عوالم توحید و هم در مورد عوالم خلقت بحث‌هایی شد. در مورد أسماء ذات و أسماء صفات و أسماء فعل هم توضیحاتی داده شد که در این مقام اصطلاحات مختلفی وجود دارد. در آنجا اشاره به آن مبنای معروفی کردیم که می‌فرمایند اسم ذات اسم برای مقام أحدیّت است و أسماء صفات أسماء برای مقام الوهیت هستند، یعنی آن جایگاهی که تمام أسماء و صفات خدای تبارک و تعالی در عالم الوهیت به عنوان یک حقائق عینیّه که عین ذات هم هستند (طبق مبنای معروف)  أسماء ذات که عین ذات هستند در عالم أسماء به صفت کثرت وجود ندارند امّا أسماء الهی در عالم الوهیّت به صفت کثرت وجود دارد. بعد از این دو مرتبه نوبت به مقام أسماء فعل می‌رسد که أسماء فعل ذائد بر ذات و خارج از مقام ذات هستند. بازگشت أسماء فعل به رحمت واسعه و فیض مقدس است که در جلسه قبل گفته شد که عوالم خلقت در ابتداء با آن فیض و رحمت حقّ تعالی شروع می‌شود و بعد نوبت به عالم جبروت می‌رسد. بر اساس بعضی از مبانی عدّه‌ای از بزرگان بعد عالم جبروت است و بعد از آن ملکوت و بعد عالم قیامت و بعد عالم برزخ و بعد عالم طبیعت که ما الان در عالم طبیعت هستیم.

حقیقت أسماء الهی

نکته دیگری که باید عرض کنیم این است که ما یک اسم داریم و یک اسم الاسم. بعضی به آن أسمائی که لفظی است مثل کلمه الله یا رحمان یا رحیم یا علیم یا قدیر به این أسماء اسم الاسم گفته می‌شود. این تعبیر بسیار دقیقی است. این اسماء امور لفظی هستند. یک لفظی از دهان ما خارج می‌شود و خدا را با آن می‌خوانیم و صدا می‌زنیم و می‌گوئیم رحمان یا رحیم. این الفاظ اسم است برای آن حقیقت رحمان و رحیم. اما حقیقت رحمان و رحیم چیست؟ یعنی آن ذاتی (یعنی الهی) که با صفت رحمانیت یا رحیمیت یا علم یا قدرت اخذ شده است. اما جایگاهش کجاست؟

جایگاهش همان مقام الوهیّت است. اینها تنها لفظ نیستند بلکه حقیقت عینی هستند. اسمی که در مقام الوهیت است یک امر حقیقی و عینی است. اسامی که در مقام الوهیّت است اسامی خدای متعال هستند به صورت حقیقت. آن دارد ذات خدا را تنبیه می‌کند یا به تعبیر دیگر اشاره به ذات خدا دارد. در روایات تعبیر تنبیه به کار برده‌ شده است چرا که ذات خدای متعال قابل اشاره هم نیست اما این اسباب به آن ذات تنبیه می‌کند. در بعضی از روایات تعبیر الاسم العلامة دارند. اسماء الهی در مقام الوهیت واقعاً اسم خدا هستند. مثلا اسم علیم در مقام الوهیت اسم خداست و کلمۀ علیمی که من بر زبانم جاری می‌کنم لفظی است که اسم برای آن علیمی است که در مقام الوهیت است. پس ما یک اسم داریم (مثل العلیم) که اسم حقیقی خدای متعال است که در مقام الوهیت حقیقتی دارد. آن حقیقت که در مقام الوهیت است اسم خداست اما این کلمه علیم که من به کار می‌برم اسم است برای آن حقیقت علیمی که در مقام الوهیت است. پس این اسم اسم ذات می‌شود. خودش مستقیماً اسم ذات نیست. این هم نکته بسیار مهمی است. اسماء لفظی که ما به کار می‌بریم که در حقیقت اسم الاسم است. وقتی گفته می‌شود اسم اعظم چیست؟ بعضی تصورشان این است که یک لفظی به کار می‌بریم و این اسم اعظم خداست اما در حقیقت اسم اعظم خدا آن چیزی است که در آن عالم بالاست. مثلاً آنهایی که گفتند اسم اعظم خدا کلمه الله است می‌خواهند بگویند این اسم در عالم الوهیت یک حقیقتی است، اسم جامعی است که تمام اسماء خدا در این اسم است. کانّه همۀ اسماء در عالم الوهیت از این اسم متولد شده است. عدّه‌ای قائلند اسم اعظم کلمۀ مبارکه هو است که در روایات هم وارد شده است. یعنی می‌فرمایند هو جزء اسماء عالم الوهیت نیست بلکه اسم ذات است و مربوط به عالم احدیّت. وقتی می‌گوئیم «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» این هو است ذات است. الله می‌تواند اشاره به مقام ذات خدا بوده باشد، و می‌تواند الله وصفی باشد. اول رتبه اسم ذات است بعد رتبه آن الله در عالم الوهیت است که همه اسماء درونش نهفته است که به آن الله وصفی گفته می‌شود. پس این کلمه الله می‌تواند مثل کلمه هو اسم ذات باشد و هم می‌تواند در عالم الوهیت به عنوان رأس همه اسماء و بزرگترین اسم و بالاترین اسم، اعظم اسماء باشد. به عبارت دیگر الله در عالم الوهیت اعظم همه اسماء عالم الوهیت است. اما همان الله اسم ذات هم می‌تواند باشد مثل کلمه هو.

بعضی از اسماء به جهت تعدد معانی هم اسم ذات هستند و هم اسم صفات و هم اسم فعل

بعضی در اینجا فرموده‌اند این‌ها هم اسم ذات هستند به یک معنا، و به معنای دیگر از اسماء صفات محسوب می‌شوند و به معنای سوّم از اسماء فعل هستند. مثل کلمه ربّ که فرموده‌اند به سه معناست، به یک معنا اسم ذات است و به یک معنا از اسماء صفات است و به یک معنا از اسماء فعل به شمار می‌آید. چون ربّ معانی متعدّد دارد. الله هم همینطور است و معانی متعدّد دارد. بعضی از اسماء دیگر مثل رحمان و رحیم هم همینطور هستند. بعضی از بزرگان فرموده‌اند از أسماء فعل هستند، بعضی فرموده‌اند از أسماء ذات و بعضی هم می‌گویند از أسماء فعل هستند. این به جهت همان معانی متعددی است که درون این أسماء وجود دارد.

در باطن هر اسمی اسم دیگر نهفته است

یک نکته دیگر اینکه در درون و باطن هر اسمی در عالم الوهیت گوئی همه اسماء دیگر خدا هم هست چرا؟  عدّه‌ای فرموده‌اند تمام اسماء عالم الوهیت مثل یک اعتبار عقلی است، و الا تمام اسماء در عالم الوهیت عین ذات خداست. یعنی همان طور که در عالم احدیت عین ذات خداست در عالم الوهیت هم عین ذات خداست. این یک نظر است. اما بعضی‌ها گفتند نه، عالم ذات بالاتر از این عالم الوهیت است و عالم الوهیت واسطه بین حقّ و خلق است. حال بنا بر مبنای بزرگانی که می­گویند عالم الوهیت عالم اسماء و صفات خدا، همه اسمائی که درونش هست عین ذات وجودند، مفهوماً زائد بر ذات هستند اما وجودشان عین وجود ذات است و وجود دیگری ندارند. این هم یک نظر دیگری است در اینجا. اما بعضی معتقدند که اینها یک وجود دیگری دارند که خارج از مقام ذات است و واسطه بین حق و خلق می‌باشد.طبق این صحبتها  بنابر مبنای کسانی که می­گویند عین ذات است در وجود هر کدام از این اسماء و صفات برویم عین ذات است یعنی رحمانیت و رحیمیت خدا عین ذات است. أسماء جلال و جمالی که در عالم الوهیت هستند چه اسماء جلالش که لطف و رحمت درونش هست چه اسمائی جلالی که قهر و غضب و عظمت درونش هست، همۀ اینها عین ذات هستند، چون هر کدام با ذات متحد هستند بنابراین متحد با متحد، متحد است. به عبارت دیگر اسماء جمال مثل رأفت خدا یا لطف خدا، درون این اسماء قهر و غضب الهی هم هست کما اینکه درون آن قهر و عظمت اسماء جمال هم هست، نه اینکه مفهومش در آن اسم باشد بلکه چون اینها با هم متحد حقیقی هستند و همه با ذات خدا متحد هستند، در باطن هر اسمی بقیّه اسماء خدا هم نهفته است. یعنی اگر کسی در اسماء جلال خدا غوطه ور شود در باطن آن اسماء جلال، اسماء جمال را هم می‌بیند، در باطن قهر خدا رحمت است و در باطن رحمت خدا قهر است،البته نه قهری که ظهور داشته باشد و مثل قهاریت خدا باشد، نه اینگونه نیست. رحمت است اما در عین رحمت اگر کسی در آن غوطه‌ور شود عظمت و قهاریت خدا هم برای او جلوه‌گر می‌شود. آن کسی هم که خداوند تبارک و تعالی بر اسماء قهریه خودش بر او ظهور می‌کند در آنجا هم باز در قهرش رحمت نهفته است. البته این را عرض کنم یک وقت توهم نشود آن کسانی که کافر هستند و مورد غضب الهی هستند به این معنا باشد که مشمول رحمت خدا هستند، اینگونه نیست. آنهائی که از بدی­ها خوششان می‌آید و در مسیر بدی­ها بودند، خودشان را از رحمت خدا مأیوس کرده‌اند. گ چه رحمت رحمانیه خدا در دنیا شامل حال آنها شده بود، خدا به آنها فطرت داده خودشان به فطرتشان پشت کردند، خدا به آنها هدایت را نشان داد پیامبران را برایشان فرستاد، کتاب هدایت را فرستاد خودشان پشت کردند و خودشان را محروم کردند. إن شاءالله همگی با اسماء رحمت خدا جلو برویم.

 نکته مهمی که در آخر باید خدمت شما عزیزان عرض کنم این است که خدا کسی است که «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» در اول سوره حمد هم رحمتش بر غضبش سبقت دارد، یعنی ابتدا صحبت از رحمت می‌کند و بعد صحبت از نبودن جز گروه ضالین و مغضوب علیهم. این نشانگر «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» است. إن شاء الله همیشه غوطه ور در رحمت خدا باشیم.

4.6/5 - (17 امتیاز)

اين مطلب را به اشتراك بگذارید

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter

یک پاسخ

  1. سلام طبق برخی از مبانی ائمه مظهر اسماء و صفات خدا هستند
    طبق این نظریه اهل باید مظهر اسم قدیم و اینکه مخلوق نباشد هم باشند اما ظاهرا این اوصاف مختص به خدا است
    آیا این نظریه صحیح است؟ توجیه این اشکالات چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از شما متشكریم

عضويت شما در سايت با موفقيت انجام شد

5/5

ايميل ها بزودی برای شما ارسال می شوند