نکتۀ دوازدهم: تفسیر سلوک
سلوک، لفظاً به معنای طی کردن راه است؛ لذا ابتدا به ذهن تبادر می کند که در معرفت عملی نیز باید طی طریق نموده و مسیری را طی کرد. امّا هنگامی که سالک به خود بیاید، میفهمد که از او تا حقیقت اصلاً راهی نیست. بلکه انسان در دامن حقیقت آرمیده، و خواه ناخواه به حقیقت رسیده است، اما مانع درک این وصول، خودِ نفس است. راه و طریق، در جایی است که مقصد و مطلوب بعید باشد، در حالی که مطلوب و مقصود، قریب است، بلکه در بطون، چنانکه خواهد آمد.
نکتۀ سیزدهم: حجاب نفس
انسان تا حجاب نفس را کنار نزند، رهرو اوهام است. با اوهام خودش سیر می کند حتی در مسیر توحید نیز، خداشناسیاش، با اوهام است. در روایتی چنین آمده است که: «كلما میزتموه بأوهامكم في أدقّ معانیه فهو مخلوق مثلكم مردودٌ إلیكم»،[1]تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز
نکتۀ چهاردهم: معرفت وجدانی و اوهامی
در مسئلهی ولایت نیز باید معرفت وجدانی شود نه اوهامی. بایستی که رهرو حقیقت باشیم، نه با قوهی واهمه. حتی کلمات برخی از گویندگان معارف که واصل نشده و کلامشان نیز تطابق با صاحب ولایت ندارد؛ گاه با حقیقت فاصلهی بسیار دارد، چرا که اینان با اوهام سیر می کنند، به دنبال تطبیق کلمات با حقایق نیستند. اینان بدون اذن، سخن میگویند، سالها مباحث علمی را بدون دقّت لازم، القاء مینمایند، بدان که بعضی از کلمات این گروه اوهام است.
[1]. آنچه را که با اوهام خود در دقیق ترین معانی اش تصویر نمودید، مخلوقی مثل شماست و به سوی شما باز میگردد.
این روایت از حضرت امیرالمؤمنین% و حضرت امام باقر% در این منابع آمده است: شرح نهج البلاغة، ابن میثم البحرانی، ج1، ص110؛ مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، الشیخ البهائی، ص398؛ الوافی، الفیض الکاشانی، ج1، ص408؛ الرواشح السماویة، المحقق الداماد، ص206؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج66، ص293؛ شرح الاسماء الحسنی، ملا هادی السبزواری، ج1، ص111؛ شرح احقاق الحق، المرعشی النجفی، ج12، ص186.
یک پاسخ
لطفا مجلس چهارم روبىشتر توضىح بدهىد….
حجاب نفس رو کنار گذاشتن ؟
اوهام… ؟